بنام خدا
..
اولین روزهاى شروع حمله عراق بود که همراه گروهى از نیروها به منطقه «عین خوش» رفتیم. «دانیال لیاقمند» پسر عمویم، همراه با چهارده - پانزده نفر دیگر، با سلاحى از قبیل کالیبر 50 و تیر بار ژ - 3، اعزام شدند. و در «باغ شماره 9» در نزدیکى عین خوش مستقر گشتند.
چند ساعت پس از استقرار آنها، دشمن متوجه وجودشان مى شود و باغ را زیر آتش مى گیرد.
نیورها مى بینند که ماندن مشکل است. بنابراین عده اى از آنان بر مى گردند و تعدادى یدگر از جمله دانیال، «قاسم عزلت» (از بچه هاى تهران) مى مانند و مى گویند:
- ما بر نمى گردیم، مگر اینکه چند تا از تانک هاى عراقى را منهدم کنیم...
بعدها که ما دنبال موضوع را گرفتیم، فهمیدیم که آنجا باغى بوده است حدود پانصد متر طول و سیصد چهار صد متر عرض. آنجا قبل از جنگ توسط نیروهاى ارتش احداث شده و براى نگهدارى حیوانات و دام استفاده مى شده است.
به هر حال، عراقى ها به آتش توپخانه، به آنها حمله مى کنند و بچه هاى ما هم مقابله مى پردازند و تعداد زیادى از نیروهاى دشمن را به هلاکت مى رسانند، آنقدر مقاومت از خود نشان مى دهند که دشمن باغ را آتش مى زند و بر سر آنان مى سوزاند. آن طور که شاهدان این ماجرا که چهار سال بعد نقل مى کردند، آتش از باغ زبانه مى کشید. بچه ها همه شهید مى شوند و دشمن باز آنها را رها نمى کند و سر همه آنها را از بدنشان جدا مى کند و مى روند.
در آن نزدیکى روستایى هست که عده اى از اهالى آنجا به اسارت عراقى ها در آمده بودند. بقیه اهالى که از دور شاهد این ماجرا بوده اند، شبانه به محل مى روند و موفق مى شوند شهدا را شناسایى کرده و به خاک بسپارند.
در عملیات فتح المبین - بهار سال 61 - این روستا و مناطق، آزاد شد و اهالى آنجا، مشخصات و اطلاعاتى را در این مورد به برادران دادند. ما رفتیم و محل درگیرى و فدن آنها را پیدا کردیم. زمین را که حفر کردیم، آثار تلاش و رزم این عزیزان نمایان شد. پوکه فشنگ هایى که شلیک کرده بودند، حتى ضامن نارنجک هایى که پرتاب کرده بودند و تکه پاره هایى از لباس هایشان (عمدتاً لباس فرم سپاه) که علائم سوختگى بر روى آنها مشخص بود.
تمامى لباس ها و پوتین ها را جمع کردیم. بعد جنازه این عزیزان را پیدا کردیم که سرهایشان بریده بود و حتى شهید دانیالع انگشتش هم بریده شده بود تا انگشترش را در بیاورند. ما بقایاى پیکرهاى مطهرشان را جمع کردیم و آوردیم و ترتیب دفن آنها را دادیم.
این عزیزان جزء اولین شهداى ما در آن زمان - 7/7/59 - بودند.
قیس طاهرى